من ازخودم واین غرور لعنتیم که هیچوقت حاضرنشدم کنارش بزارم تاخوشبخت شم متنفرم غرورم بدترین دشمنم توزندگیم بوده دیگه میخوام این غرورلعنتی روازبین ببرم ولی خیلی دیرشده اون دیگه خیلی دورشده خیلی خیلی زیادازمن فاصله گرفته قلبش که تاقبل برای من میتپید دیگه واسه ی کس دیگه ای میتپه چشمایی که تا قبل منوهمراهی میکردومحافظ من بوددیگه یه غریبه ی دیگه ای رودنبال میکنه دستایی که گرمیش به وجودم آرامش میداد الآن به کس دیگه ای آرامش میده گوشایی که منتظرشنیدن عاشقتم بودن دیگه منتظرشنیدن صدای کس دیگه ای هستن لبی که هرروزروی گونه ی من آرامش میگرفت دیگه روی گونه ی کس دیگه ای میشنه آغوشی که منوبه یه لحظه آرامش وخواب آروم دعوت میکردشد مال یه غریبه ی نامهربون شد اون غریبه ی بی رحم دنیاموگرفت.............................................................
راستی یادم نبود که بازم بگم خودم کردم که لعنت برخودم باداونم نه یه باربلکه هزاربارپس لعنت به منه لعنتی که راه خودموبن بست کردم...................
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2